بؤلوم :
جمعه 13 مرداد 1391     یازار : اميرحسين شعاري

اگر مي خواهيم در راه آرمان ثابت قدم باشيم لاجرم نياز به اتحاد و البته اعتماد است. يا بايد قدرت تجزيه و تحليل مسائل را داشت و يا بايد به تحليل ها اعتماد كرد.چنين نشود اوضاع به وخامت خواهد گذشت. با گذر زمان پاي بسياري از اشخاص بر جسته از استاديوم قطع شد. دلايل آن پيچيده تر از آن است كه قابل توصيف باشد. كمترين نقش را نحوه برخورد ساير هواداران داشت.اگر حريم ها حفظ نشود و اگر حدود خود را ندانيم در آينده شرايطي پيش خواهد آمد كه قابل جبران نخواهد بود.
 

ايستگاه نخست : تعديل واقعي هوادار يا جنگ رواني؟

اگر بگوييم تعداد هوادار به نسبت سال هاي نخست هرگز تغييري نكرده است غير منطقي ست.پر واضح است كه سال هاي قبل لااقل در ايام ماه مبارك رمضان جاي خالي در استاديوم وجود نداشت.اما ديروز استاديومي مي بينيم كه تنها دو سمت جايگاه آن پر مي شود. اما بيشتر از آنكه تعديل هوادار ما را نگران كند جنگ رواني و بزرگ نمايي اين تعديل نگران كننده است. به ياد داشته باشيد ميل به حضور در استاديوم پرتر در 60 درصد مردم بيشتر از ميل به حضور در استاديوم نيمه خالي ست.

بسياري از هواداران طبق آنچه كه بدان ايمان دارند در استاديوم حضور پيدا مي كنند،باران،برف،سنگ،باطوم يا روزه داري سد هايي نيستند كه در برابر اين ايمان مقاومت كنند.اما لااقل 60 درصد هواداران اين گونه نيستند. سوت و كور بودن خيابان ها، چند نتيجه نامناسب، برگزاري بازي ها در ساعات و روزهاي نامناسب و شايد نم نم باراني در غالب سرعت گير ولو كوچك مي تواند به شدت آنها را از حضور در استاديوم منصرف كند!

پر واضح است اين اشخاص با شنيدن بوق ماشيني در خيابان و يا ديدن پرچمي برافراشته در دستان يك تراختوري به شدت به وجد مي آيند و ناخوداگاه به استاديوم هجوم مي آورند اين يك مسأله روانشناختي است.در اين شرايط آنها بسيار پر انرژي تر از حاضرين هميشگي استاديوم مي باشند اما اين انرژي گذراست. براي تثبيت آن بايد اين مسأله تدوام داشته باشد.بايد به آنها فرصت داد،بدون شك برخي عوامل نه تنها اين فرصت را به ايشان نمي دهند بلكه در راه آن نيز سنگ پراني هايي انجام مي شود اما وظيفه هوادار تثبيت شده چيست؟

جاي تعجب نيست كه به پرچم هاي برافراشته اتوموبيل ها و هياهو ايراداتي گرفته مي شود،شايد آنها نيز دلايل خود را دارند اما هر چه باشد اين يكي از سدهايي ست كه در برابر كانديداهاي هواداري ثابت بوجود مي آيد.

تأثير نتايج نامناسب در آمار بازي هاي بعدي، تماماً بر عهده هواداران تثبيت شده است.چرا كه انتظار 34 برد از 34 بازي احمقانه است.اگرچه انسان موجود طماعي ست. رفتار هاي نامناسب هواداران تثبيت شده به هنگام ثبت نتايج ضعيف در استاديوم خانگي و يا حتي سكوت در برابر رفتار هاي نابهنجار كانديداهاي تثبيت و پر انرژي يك ايده را در ذهن تازه واردان متصور مي سازد.
"اينجا به غير از برد مفهومي ندارد! پس اگر نتيجه اي غير از اين شكل بگيرد ديگر نخواهم آمد!"
"فلان مربي نباشد من هم نخواهم بود!"
او نمي داند كه براي چه اينجاست! اما ده اودرز(ديگران) خوب مي دانند، شايد تبعيد اشخاص محبوب بر پايه اين سياست گذارده شد.
اين باوري ست كه رفتار اشتباه من تثبيت شده در كانديداي تثبيت شكل مي دهد.پس جاي خرده گرفتن نيست اين شرايط طي 3 سال به آرامي صورت گرفته است.و آمار تعديل هرگز به يكباره صورت نگرفت.

مسأله ساعت نامناسب بدون شك تعمدي ست.هر روزه دار عاقلي مي داند كه امكان حضور در استاديوم در ساعت 22:00 براي اكثر مردم تبريز دشوار است. در عمدي بودن اين مسأله صراحت كامل وجود دارد مطمئناً برخي از نتيجه گيري ما و پر شدن استاديوم راضي نيستند.

مسأله بعدي، سياست در بكار گيري الفاظ است. استفاده مكرر از پسوند "تبريز" در واژه تراكتورسازي از جانب رسانه و كامنت هاي شيطنت آميز با نام تبريزي از طريق رسانه ها و وبسايت هاي پر بازديد گروهي از غير تبريزي ها را ممكن است مردد ساخته و يا در آينده مردد سازد. اما بدانيم اگر حق فلان مجري ست كه افغانيها را طرفدار فلان تيم بداند ما نيز حق خود بدانيم كه لااقل،تراختور تنها از آن تبريز نيست!

جنگ رواني

اين جنگ، وخيم تر نشان دادن شرايط است.به عنوان مثال اعلام آمار غير صحيح هواداري در استاديوم شايد براي بينندگان تلوزيوني قابل باور باشد و آنها را از حضور در بازي هاي بعدي منصرف تر كند اما هوادار واقعي كه امكان حضور در استاديوم را دارد به كذب بودن اين آمار ايمان كامل دارد.

شايد واقعاً از 30 هزار هوادار ،20 هزار بدون بليط وارد استاديوم مي شوند، اما طبق آنچه كه ما ديديم 5 درصد نيز به سختي بتوانند چنين كنند. پس بهتر است شيوه هاي مناسب تري براي دور زدن فدراسيون و درآمد زايي بيابيم. اينجا 20 هزار هوادار در يك استاديوم گم مي شود همانند 60 مليون تومان پولي كه از فروش بليط حاصله بدست آمده است.
اما ما نمي دانيم كه اين چند مليون آمار غير واقعي ممكن است در آينده چنان بكند كه حسرت حضور همين 10 هزار هوادار نيز براي هميشه رود.

براي هر بيننده فوتبالي واضح است كه در ارائه آمار دقيق تماشاگران دو استاديوم آزادي و يادگار شيطنت هايي انجام مي شود. اغراق بيش از حد در شمارش نفرات استاديوم آزادي و كم لطفي در حد 15-20 هزار نفري در شمارش حاضرين يادگار.

تفكر كنيد،اگر نمي توانيد به تفكر كنندگان اعتماد كنيد. براي هر نفر سرباز دو نفر سياست مدار وجود دارد! پس اسير جنگ هاي رواني نشويد. آمار حضور هوادار در يادگار واقعي نيست همانند غلو بيش از حد آمار آزادي.

ساعت نامناسب در ايام ماه مبارك رمضان نيز حضور هواداران غير تبريزي در استاديوم را غير ممكن مي سازد. تبريز خوشبينانه 20 درصد آمار طرفداران تراكتور سازي را در اختيار دارد اما حضور براي هواداران ساير شهرها همواره ممكن نيست.

وظيفه هوادار تثبيت شده چيست؟

من اگر نمي توانم بدرستي سخن بگويم بايد خردمندانه سكوت كنم.بكار گيري واژگان نامناسب بدون منظور نيز ممكن است دردسرآفرين شود.

بايد ترغيب كرد نه دلسرد
بايد تشويق كرد نه نكوهش
بايد پرشور بود نه بي حال
بايد با ادب شجاع بود نه بي ادب ترسو
بايد معلم بود نه ناظم!

با رفتار صحيح و گفتار صادق ديگران را به راه آوريم نه با شكستن خط كش در دستان شاگرد متنبه

ايستگاه دوم : رفتار صحيح در استاديوم كدام است؟

مي توان براي بيان اعتراض به جاي ناسزا و سخنان دردسر زا از يك "هو" يا "سوت" معمولي استفاده كرد. فقط يك بار امتحان كنيم در اين شيوه كارايي حريف به صفر نزديك مي شود،بعد بازي بهانه هاي "عنايتين" نيز در كار نخواهد بود! به جاي خلق فضاي لجاجت در درون داور او را به استرس و دقت بيشتر واداريم.اين كار بدون ناسزا نيز امكان پذير است. تنها نيازمند يك هوي شما هستيم!

هم صدا با اغتشاش گران هرگز ،همه با هم ،اتحاد ما اقليت را ادب مي كند.
بياييد با هر آهنگي هم صدا نشويم قبل از فرياد فكر كنيم،بياييد صندلي شكن ها را براي مدتي تحريم كنيم.
كميت عالي ست اما نه به قيمت افت كيفيت،براي بازدهي حداكثري كميت ،بايد تلاش كرد نه فرار!

ايستگاه سوم : به خودمان ايمان بياوريم هرگز از مسيري كه انتخاب كرده ايم منحرف نخواهيم شد.

براي شكست دادن يك قهرمان سست كردن بازوان او كافي ست.اما پهلوان را تنها با سست كردن اراده او مي توان از پاي در آورد. شما جزو حماسه اي هستيد كه چندي پيش نقل شد،اين داستان نيست اين واقعيتي ست كه شما خلق كرده ايد. فضا آنگونه كه اعلام مي كنند وخيم نيست اما تغيير طرز افكار برخي از شما زنگ خطر را براي ما به صدا در آورد.
اگر مي گوييم آن تك واژه ي " بي شرف" را نيز نگوييم چون شرافت داريم و با شرف در رفتار خود بايد مراقبت كند. اگر مي گوييم حتي به وقت حق خوري با صندلي كاري نداشته باشيم چون هفته آينده اين ما هستيم كه روي بتن خيس خواهيم نشست،وقتي مي گوييم ناسزا نه ولو از اقليت،چون مي خواهيم همه بهترين باشيم.

شجاعت به گفتن ناسزا نيست شجاعت مبارزه با سياست و دروغ است.
شجاعت از جا كندن صندلي نيست،شجاعت حضور هميشگي در استاديوم است.
شجاعت تميز درست از نادرست است.

وگرنه اوضاع آنچنان كه مي گويند نيست، اينجا نه در حوالي استاديوم خبري از شليك است و نه جولانگاه معتادان و نه خبري از پرتاب گاز اشك آور. جزئيات را ترميم كنيم اما كليات، اسير حاشيه و ترفند برخي ناكسان نشدن است.
زماني ميان شعار آزربايجان - ياشاسئن نارنجك هايي پرتاب مي شد اين فقط يك دليل داشت برخي به اين واژه حساسيت دارند.هر آن كس كه مي تواند بيايد منتي بر ما نيست او تنها براي من و شما نمي آيد و هر كس كه نمي تواند و يا نمي خواهد را لعنت نكنيد ، ترغيب كنيد.

براي موفقيت حضور همه مهم است اما جايي مجبور مي شوي سست رأي ها را بيرون بگذاري چون نمي توان شاهد سرايت اين مرض به همه بود.اين مرض سوغات ديگران است كه ميان ما شيوع يافته است.تصميم با شماست تسليم بيماري شويد و بميريد يا با آن مبارزه كنيد.