بؤلوم :
یکشنبه 22 مرداد 1391     یازار : اميرحسين شعاري
من به كدامين آغوش پناه ببرم از اين درد جانفرسا. با كه سخن بگويم ازبي پناهي ها و آه ها و فغان ها. كوچه كوچه شهر مملو از فرياد و ضجه ها ي مادران و پدراني است كه به دنبال فرزندي مي گردند كه ديشب در كنار هم با لبخند افطار كردند. با كه سخن بگويم از دردهايم كه برادران و خواهرانمان اكنون زير تن ها خاك نفس نفس انتظار دست ياري اي را مي كشند.

دستهاي كودكي كه زير آوار مانده است. نگاه مضطرب مادري كه حتي پس از مرگ نيز چشم هاي نگرانش به دنبال كودك اش مي گردد. گام هاي لرزان پدري كه مرگ فرزندش كمرش را شكست. آوار، آوار، آوار و فاجعه. اينجا آذربايجان است. اينجا ايران است. اينهايي كه اكنون در زير تن ها خاك اسير گشته اند انسان هستند همچون من و شما. اكنون مناطق زلزله زده ي آذربايجان را بايد دريافت. رنگ ها و زبان ها و نژاد ها را كنار بايد گذاشت. حتي نمي توان يك لحظه خود را جاي اين عزيزان تصور كرد.

هر كس به نحوي و نوعي كه مي تواند بايد ياري برساند. بايد و بايد و بايد زيرا كه همگي انسان هستيم از يك خاك از يك روح. آن كودك گرياني كه بدنبال مادر از دست رفته اش شيون مي كند اكنون نيازمند برادران و خواهران خويش است. منشينيد. منشينيد كه زندگي اين است. زندگي دست دردمندي را گرفتن است. دردمندي كه بزرگترين درد دنيا را بر دوش مي كشد. مرگ و اين واژه ي سه حرفي چقدر تلخ و تلخ و تلخ است.

 آي آدمها كه نشسته ايد خموش اندكي فرياد. اندكي گام برداشتن و اندكي دست گيري. اينجا آذربايجان است همان جايي كه افتخارش را بر سينه مي زنيم. اينك دريابيم مادران و پدراني را كه ديشب زير يك سقف بودند و اكنون در ميان آوارها به دنبال هم مي گردند. اكنون دريابيم انسانهايي از جنس خودمان را كه ديشب افطار را در كنار هم صرف كردند و اكنون سفره هايشان مملو از خاك و سنگ وسيمان است. دريابيم سفره هاي سحري اي را كه اكنون بي كس مانده است. مگذاريم اين فاجعه بيش از بيش عزيزانمان را بيازارد. اين سفره ها نبايد خالي بمانند. اين دستها نبايد همچنان زير آوار بمانند بايد دستها را گرفت.  

نگاه نگران و گريان كودكانمان به دنبال ما مي گردند. چشم هايشان را منتظر مگذاريم.

ياري كن اي هموطن. المپيك اينجاست و قهرمان اش تويي هستي كه مي ايستي و دست هموطن خود را مي گيري. جايزه هم نه سكه است و نه مدال. تنها اشك هاي كودكي است كه سر بر سينه ات يك دل سير از جدايي مي گريد.

هموطن ياري كن .اكنون برادر و خواهرت در گوشه اي از بيمارستانهاي آذربايجان عزيزمان شايد منتظر قطره اي خون است، بگذاريد اين خون هايمان دوباره بر جسم تكيده ي دوستانمان زندگي بخشد. اهداي خون اهداي زندگي است پس دريغ مكنيم.

آب، غذا و دارو نيز بدشدت مورد نياز است. به عنوان جزء كوچكي از جامعه آذربايجان تمامي مبالغ جمع شده در تي اف سي پلاس را نيز براي كمك به زلزله زدگان آذربايجان اهدا مي كنيم. اكنون هنگام دريغ نيست، هستند بسياري كه به كمك ما نياز دارند. دستهاي معمصومشان را خالي مگذاريم.

شايد روزگاري مني كه اين مقاله را مي خوانم نيازمند ياري هموطنانم باشم.

آذربايجان اكنون به سوگ نشسته است و داغدار است. كمك كنيم تا داغمان بيشتر از اين نگردد.