وقتي تيم ملي مخاطب در برابر يك تيم ملي قدرتمند قرار مي گيرد بي صبرانه
منتظر گل تيم ملي كشورش است.اگر آن بسيار قدرتمند باشد به چند كرنر و حركت
احساسي هم دلخوش است.اما واقع بين ترين مخاطبان نيز به هنگام شروع بازي خود
را از پيش باخته نمي دانند حتي اگر تيم مقابل، آرژانتين باشد.
گزارش گر به مانند قاضي ميدان وظيفه اي بس سنگين دارد ، داور قاضي داخل
زمين است و گزارش گر قاضي خارج زمين.اما بدانيم كه مخاطبان گزارش گر،
مليوني ست.
در يك بازي ملي نيز اگرچه عرق ملي وجود دارد و گاهاً دشمني هاي دو كشور از
آينه بازي فوتبال منعكس مي شود اما با اين حال گزارش گر بايد صبور
باشد.چرا كه با كلمات نامناسب ممكن است ديدگاه عموم را نسبت به خود تغيير
دهد حتي اگر اين عموم از نوع هم وطن باشند.
عموم مخاطب ميل به آزادي دارد و بدانيم كه عموم مخاطبين بي طرف هستند و
نظاره گر رويداد دو گروه در قالب ورزش.شما اگر گناهكار باشيد به هنگام نبرد
با بي گناه، انگيزه اي به اندازه رقيب نداريد! اين يك اصل است بر اين اساس
ظالم همواره از مظلوم در هراس است!
براي شما يك مثال واضح مي آوريم:فرض كنيد تيم ملي مخاطب در برابر تيم ملي
آرژانتين قرار بگيرد آيا ميل به پيروزي در مخاطب سبب هضم گزارش هاي
نابخرادانه يك گزارش گر طرفدار مي شود؟حتي اگر آن گزارش گر خودي و براي
خودي باشد؟
اين همان ضعفي ست كه در مبارز بي ميلي مي آورد بر اين اساس مبارزان واقعي
شيوه جوانمردانه پيش روي مي گيرند و از خيانتكاران حتي به نفع خود متنفرند.
بي خردي ست كه يك تيم درجه سه آسيا در برابر قهرمان جهان صف آرايي كند و گزارش گر چنان القا كند كه تيم برتر تيم درجه سه آسياست!
يك گزارش گر وطني در بازي هاي ملي چنان گزارش مي كند كه گاهاً مخاطب ارزش
هاي فني يك بازيكن وطني را با كريس رونالدو برابر مي داند! اما كريس در
رئال مادريد است و بازيكن وطني در تيم وطني! اما اين تنها توهين به شعور
مخاطب هر چند از نوع وطني نيست چرا كه اين شوك به زودي بر طرف مي شود و
بازي هاي بعدي و گزارش بازي هاي بعدي گزارش گر ديگر خريدار ندارد.
يا مثلاً چنان از فوتبال ناب وطني سخن مي گويند كه هركس نداند فكر مي كند اينجا اسپانيا يا برزيل است!
اين رفتار منزجر كننده است،بالواقع دفعات صعود به جام جهاني تيم ملي ما
شايد به دفعات قهرماني برزيل در جهان هم نرسد! پس اين خلاء را با گزارش هاي
خياباني ها و دادخواه ها هم نمي توان پوشاند.
مخطاب امروز سخن صدق را مي پذيرد ولو به زيانش تمام شود.
زماني هر تيمي برابر ذوب آهن مي ايستاد از شدت استرس بازي خود را از ياد مي برد امروز ابراهيمي دست به حركات نمايشي مي زند!
زماني پدر پدر بزرگ من براي خود كسي بود ولي امروز در خاك خفته و جسدش غبار!
محمد ابراهيمي يك بازيكن بزرگ است در يك تيم بزرگ تر و اين خلاقيت و قدرت فني بازيكن است كه به رخ حريف كشانده مي شود.
ايشان شايد نه ولي از مجرب ها بايد سؤال كنند،زماني كه تراكتور يكي از
قدرتهاي مطلق ليگ بود،ذوب آهن يك تيم متوسط به پايين و با خريد امتياز يك
تيم ديگر داخل گود مسابقات كشوري گشت.
داشتم داشتم مهم نيست و دردي را دوا نمي كند،حتي اگر چنين بازيهايي را ده
ها وطن خواه گزارش كنند باز هم ذوب آهن از قعر جدول تكان نمي خورد!
نشان ندادن تعداد تماشاگران ذوب آهن ميزبان و تراكتور ميهمان و خراب كرد
وجه هواداران ميزبان دواي درد بي تماشاگر بودن ذوب آهن قعر نشين نيست!
مي توان به جاي حسادت آموخت.
اما آمار بازي و موقعيت ها ثبت مي شود و اين روز ها هوادار و بينندگان
بهتر از هر كس ديگر آمار را مي بينند پس نمي توان با گزراش هاي معني دار و
جهت دار صورت مسأله را پاك كرد.اين جز بستن صداي تلوزيون توسط مخاطبان تيم
تراكتور و هو شدن گزارش گر بازي در داخل استاديوم! كه هوادار را به اشتباه
انداختن مسؤليت ها و خلط كردن نام ها متهم مي كند عايد ديگري ندارد،هوادار
خوب مي داند چه مي گويد اما ظاهراً گزارش گر هنوز كه هنوز است در تب بازي و
سه و نيم موقعيت ذوب آهن است.
اما بياييد مسأله را از بعد ديگر بررسي كنيم،امروز نه ذوب آهن تيم ملي
ايران است و نه تراكتور تيم ملي آرژانتين پس بايد خويشتندار تر بود كه
لااقل مخاطب هم استاني را از دست ندهد.
اين قضيه براي ساير استان ها و آزربايجان نيز صدق مي كند و هوادار تراختور
گزارش هاي طرفدارانه گزرشگران يادگار را نيز بر نمي تابد، در پايان براي
ذوب آهن آرزوي موفقيت مي كنيم و تأكيد مي كنيم حركات نابخردانه عده اي نمي
تواند اتحاد طرفداران دو تيم را از بين برد.اميدواريم تيم باشگاهي ذوب آهن
اصفهان هر چه زودتر به جايگاه واقعي خود برسد.