بؤلوم :
یکشنبه 19 شهریور 1391     یازار : اميرحسين شعاري

اين انتقال بيشتر به‌دليل شور و شوق بود تا نياز. بازگشت پيروزمندانه سسك فابرگاس به بارسلونا در تابستان 2011 پاياني بود بر علاقه طولاني‌مدت بارسلونا به بازگرداندن او. اين بازگشت پرهزينه پس از سه سال ابراز علاقه سسك براي حضور در كاتالونيا انجام شد.

اين انتقالي بود كه در سرنوشت فابرگاس نوشته شده بود. بازيكني كه در لاماسيا رشد كرده بود، به سرزمين‌هاي نو رفته بود و يكي از بهترين هافبك‌هاي دنيا بود.

اما يك مشكل. توليد استعداد در بارسلونا در سال‌هاي اخير پايان‌ناپذير بوده؛ به‌ويژه در منطقه‌اي كه فابرگاس در آن بازي مي‌كند. سرخيو بوسكتس، چابي و آندرس اينيستا مثلثي رشك‌برانگيز در ميانه ميدان مي‌سازند. سسك كجا مي‌تواند قرار بگيرد؟

12 ماه بعد از آن انتقال بود كه ديگر نمي‌شد از واقعيت اجتناب‌ناپذير، و شايد هم ناخواسته طفره رفت. او در تركيب بارسا نمي‌گنجيد.

سسك و بارسا در سال 2012 انگار دو مسابقه مختلف را در زمين انجام مي‌دهند كه ربطي به هم ندارد. خود سسك گفت: «زير نظر گوارديولا هرگز در سيستم جا نيفتادم. من سبك ديگري از فوتبال را بازي مي‌كردم و جا افتادن سريع در تيم دشوار بود، چون همه در شرايط ديگري قرار داشتند. برخي گفتند كه فصل پيش چيزي كم داشتم. گوارديولا هم همين نظر را داشت.»

 

FC Barcelona
آمار سسك

  آگوست 11 - ژوئن 12
فوريه 12 - تاكنون
بازي 27 25
حضور در تركيب ثابت 21 20
حضور به عنوان ذخيره 6 5
گل 14 1
 پاس گل 10 8

بله. دوراني بود كه همه‌چيز چنان روان و سازگار به نظر مي‌رسيد كه انگار حضور او در بارسا مشكل خاصي به وجود نياورده. او پيش از كريسمس 11 گل زد – اين در حالي است كه اينيستا هرگز در يك فصل كامل اين تعداد گل نزده – و اين نشان داد كه سسك احتمالا نسبت به دوران آرسنال پيشرفت كرده. او بازيكني تهاجمي و جلوتر از سايرين بود. كسي كه مي‌تواند به همان سادگي كه در پست‌هاي مختلف ميانه ميدان بازي مي‌كند جزئي از خط حمله سه‌نفره بارسا باشد.

اما دوران خوب به پايان رسيد. گل‌ها تمام شدند. پاس‌هاي گل او خوب بود اما نيمي از آنها در جريان دو پيروزي ويران‌كننده مقابل باير لوركوزن و اوساسونا به گل تبديل شد. سه پاس گل ديگر هم مقابل تيم كوچك لوسپيتالت داده شد.

تجديد ديدار اغلب آن‌گونه‌اي نيست كه انتظارش را داريد. زماني كه فابرگاس در حسرت بازگشت مي‌سوخت، سبك بازي او و بارسلونا داشت از هم فاصله مي‌گرفت. او اكنون دارد آموزه‌هايش از دوران لاماسيا را دوباره مي‌آموزد تا به سرعت ديوانه‌وار ديگر بازيكنان برسد.

سسك در آرسنال از بازي‌ساز شگفت‌انگيز تبديل شد به بازيكني بسيار مهم و ضروري براي تيم. دايره نفوذ او به حدي بود كه آزادانه مي‌توانست پشت مهاجم اصلي (ابتدا امانوئل آدبايور و سپس روبين ون‌پرسي) برود و توپ را بگيرد. او توپ را مي‌گرفت و دست به خلاقيت مي‌زد. تقريبا آزاد بود به تمام نقاط زمين سركشي كند. او با اين اختيار، با قدرت تصميم‌گيري، با سبك بازي خود بود كه پيشرفت كرد.

 

آرسنال برابر تاتنهام - 31 اكتبر 2009
نقش آزاد: فابرگاس در مركز ميدان عالي بود

عملكرد او در پيروزي تحقيركننده سه بر صفر مقابل تاتنهام در سال 2009 هر چيزي كه لازم بود داشت. او نيروي پيش‌ران تمام‌عيار تيمش بود و بودن در مركز توجه به بهترين شكل نحوه بازي او را تكميل مي‌كرد.

اما سه عنصر مياني بارسلونا بيشتر مي‌توانند همديگر را پوشش دهند و در جاي هم بازي كنند. سسك با ناراحتي گفته كه بهبود عملكردش در ميدان نياز به سازگار شدن بيشتر با سبك بازي تيم دارد. او گفته: «راستش تقصير من بود؛ من تلاش كردم چيزي باشم كه نيستم. من چابي، اينيستا يا تياگو نيستم.»

شايد اقتدار محدود او در ميدان به‌دليل حضور آن بازيكنان در كنارش است، نه اين كه خودش مشكلي داشته باشد! دايره نفوذ او در بارسلونا را يك بازيكن خاص محدود كرده: ليونل مسي. مسي در سه فصل گذشته از پست بال راست به مركز ميدان گرايش پيدا كرده و تبديل به شماره 9 كاذبي شده كه مركز ميدان، از خط نيمه تا محوطه جريمه را از آن خود مي‌كند. اين‌جا قلمرو اوست و ديگراني كه فكر مي‌كردند مي‌توانند روي اين نظم حاكم اثر بگذارند يا از تيم كنار گذاشته شدند (زلاتان ايبراهيموويچ) يا پستشان تغيير كرد (داويد ويا).

گوارديولا مسي را به ستون ثابت تيمش تبديل كرده. چرا نبايد اين كار را مي‌كرد؟ مسي كه سه بار توپ طلا را برده در فصل 12-2011 در مجموع تنها 151 دقيقه در ليگ غايب بود! او عملا بازيكني است هميشه حاضر. سسك با اين حال مطمئن نيست كه كجا بايد بازي كند. در ميان سه هافبك؟ مسي حاكم آن‌جاست. بازيكني مانند اينيستا به اين ترتيب بيشتر به سمت چپ متمايل مي‌شود و تصميماتش را در لحظه و خردمندانه مي‌گيرد تا بر بازي اثرگذار باشد و با مسي همكاري كند. سسك اغلب بيرون از منطقه مسي مي‌ماند و به همين دليل تبديل به نقش دوم بازي مي‌شود. او تنها توپ را مي‌گيرد و پاس مي‌دهد و حركتي تعيين‌كننده انجام نمي‌دهد.

اين را مي‌شد مقابل والنسيا ديد. سسك پس از آن كه موقعيتي عالي را در اول ديدار از دست داد – كه گل كردن آن آسان‌تر از بيرون زدن آن بود – افت كرد و از جريان بازي دور ماند. او يك ساعت در ميدان دوام آورد.

او در اين فصل سه بار در تركيب ثابت قرار گرفته و بسيار بيشتر از اينيستا بازي كرده – 185 دقيقه در مقايسه با 128 دقيقه – و در اين مدت دو شوت زده كه يكي در چارچوب بوده و يك پاس كليدي داده. اينيستا پنج شوت زده كه دو تا داخل چارچوب بود و دو پاس كليدي داد. تازه او دو بار هم از روي نيمكت به ميدان رفت. اينيستا ذاتا بيشتر در اتفاقات يك‌سوم پاياني زمين حضور دارد.

اين نكته قابل توجه است كه تيتو ويلانووا به سسك فابرگاس دو بار در دو ديداري بازي داد كه قبل و بعد از ديدارهاي سوپرجام بود. او در دو ال‌كلاسيكو تنها 10 دقيقه به ميدان رفت.

بارسا برابر والنسيا: 2 سپتامبر 2012
حمله‌كننده به فضا: حضور مسي سسك را آشفته كرده

سسك آشفته است و بحران هويتش را مي‌توان به‌آساني ديد. او گفته نمايش ضعيفش به دليل «انسداد ذهني» است و از اوضاع فعلي‌اش گفته: «اگر چهره ناراضي‌ام را به خانه ببرم مشكلي نيست، اما هرگز اجازه نمي‌دهم هم‌تيمي‌هايم يا مربي‌ام آن را ببيند.»

نارضايتي او واضح‌تر از آني است كه تصور مي‌كند. سسك نتوانست انتظارات گوارديولا را برآورده كند و به نظر مي‌رسد ويلانووا هم دقيقا همان مشكلات را براي بازي گرفتن از بازيكني دارد كه بي‌ترديد بااستعداد است، اما در نوكمپ دارد بيشتر و بيشتر از متن اصلي به حاشيه رانده مي‌شود.